تنفر داشتن (اِ کَ دَ) نفرت و کراهت و انزجار داشتن و بی میل شدن، رمیده گشتن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنفرشود ادامه... نفرت و کراهت و انزجار داشتن و بی میل شدن، رمیده گشتن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنفرشود لغت نامه دهخدا
تنفر داشتن آژیغیدن بیزار بودن شمانیدن نفرت داشتن بیزار بودن کراهت داشتن ادامه... آژیغیدن بیزار بودن شمانیدن نفرت داشتن بیزار بودن کراهت داشتن تصویر تنفر داشتن فرهنگ لغت هوشیار
تنفر داشتنتَنَفُّر داشتَن nefret etmek ادامه... nefret etmek تصویر تنفر داشتن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تنفر داشتنتَنَفُّر داشتَن disprezzare ادامه... disprezzare تصویر تنفر داشتن دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تنفر داشتنتَنَفُّر داشتَن verabscheuen ادامه... verabscheuen تصویر تنفر داشتن دیکشنری فارسی به آلمانی